پارک
من از بچگی پارک خیلی دوست داشتم مامان و بابا هر وقت بیکار می شدند من را می بردند پارک چه حالی میداد ماشین سواری.... ...
نویسنده :
لیلا
8:06
زیارت
دوباره برگردم به دوران کودکیم فکر نکنید من الان خیلی کوچکم من بزرگم مامانم بهم میگه مرد من ... تو این عکس نه ماهه هستم تو راه مشهد رفتیم زیارت امامزاده حسین طبس زیارت قبول عزیزم ...
نویسنده :
لیلا
8:03
در دل طبیعت
اینجا بادام کوهی میچینم مامان میگه تلخه نچین ولی من دوستدارم این بادامها را....... ...
نویسنده :
لیلا
7:58
دیروز من و بابا و مامان رفتیم تو دل طبیعت خیلی خوش گذشت چه بهار قشنگی شده
چه گلهای قشنگی من میگم مامان چقد ایجا پفک ریخته مامان میخنده میگه عزیزم اینها گل شقایق هست ...
نویسنده :
لیلا
7:54
این لاکی دوستم همراه من به خونه ما اومده خیلی دوستش دارم
این اولین بهار من بوده اینم دختر داییم هلیا است با هم رفته بودیم تفریح
هلیا را محکم بگیرم نیفتم اصلا فکر من نیستند...... ...
نویسنده :
لیلا
12:06